کاش کمی بزرگ‌تر بودم

کاش کمی بزرگ‌تر بودم

داستان‌های کوتاه فارسی - قرن 14

"سهراب" دوازده‌ساله که پس از شهادت هم‌کلاسی‌اش، در آرزوی رفتن به جبهه به سر می‌برد، پس از آن که به سختی رضایت پدرش را به دست می‌آورد، راهی جبهه می‌شود. در آن‌جا به علت سن کم حاضر به پذیرش او نمی‌شوند و تنها با پادرمیانی پیرمردی که وظیفه‌ی آبرسانی دارد، قرار بر آن می‌شود به مدت یک هفته، همراه او در پشت جبهه بماند. یک هفته‌ی حضور سهراب در جبهه، با عملیات آزادسازی خرمشهر هم‌زمان می‌شود. پیرمرد سقا، بابا رستم، هرجا که می‌رود، سهراب را با خود همراه کرده و به سختی از وی مراقبت می‌کند. شبی بابا رستم متوجه می‌شود فرزندش، امیر، بر اثر اصابت یک خمپاره به سنگرش به شهادت رسیده است. پس از آن، پیرمرد که دلش شکسته به سهراب به چشم پسرش نگاه می‌کند. پس از حمله‌ی ایران و بازپس‌گیری خرمشهر، که سهراب خود شاهد آزادی‌اش بوده، درست در لحظه‌ای که پسر نوجوان می‌اندیشد برای همیشه اهل جبهه و ساکن آن‌جا شده، پیرمرد به او یادآوری می‌کند که یک هفته به پایان رسیده و او باید به خانه بازگردد.

قیمت چاپ: 2,500 تومان
نویسنده:

اکبر صحرایی

تصویرگر:

بهمن زارعیان

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1386

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

116

قطع کتاب:

بیاضی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789644458408

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف