امیدی به بهار نیست
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که از منظر او راوی و با بیانی شیوا دربارة زندگی دختری بهنام «بهار» نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: ««بهار» دختری است که با مادر، خواهر و برادر کوچکش زندگی میکند. آنها وضع مالی بدی دارند. او با واسطهگری دوستش «کتی»، حاضر میشود در ازای گرفتن چند میلیون پول به صیغة یک پسر دربیاید. اسم پسر، «امید» است و خودش نامزد دارد، ولی چون در یک شهر دیگر درس میخواند، پدر و مادرش (که پولدار هم هستند) اصرار دارند که پسرشان این مدت که از خانواده و نامزدش دور است، یک زن صیغهای داشته باشد که به انحراف کشیده نشود؛ اما «کتی» به «بهار» خیانت میکند و پولها را به او نمیدهد. «بهار» بعد از مدتی عاشق «امید» میشود».