پدربزرگ هم روزی جوان بود!
پدربزرگها و مادربزرگها و نوهها - داستان / پدربزرگها - داستان / سگها - داستان / داستانهای کودکان و نوجوانان / داستانهای تخیلی
کتاب مصور حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و روان برای گروه سنی (ب) نگاشته شده است. در این داستان سگهای جوان نمیخواهند به دیدن پدربزرگ بروند. میگویند او خستهکننده است و همهاش از گذشتهها حرف میزند. آنها فکر نمیکنند پدربزرگ هم روزی جوان و خوش بوده است. اما پدربزرگ هنوز چند چشمبندی در آستین دارد.