حصار سرنوشت
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان حاضر، با موضوع عاشقانه و اجتماعی است. «کمند»، دختر زیبایی است که به همراه مادر فداکارش در یکی از شهرهای ایران زندگی میکند. بعد از غرق شدن پدر در دریا، عموی او، دارایی آنها را گرفته و مادر با جسارت زندگی خود را نجات داده است. کمند در دانشگاه، در رشتة مهندسی کامپیوتر مشغول به تحصیل است، پسری ثروتمند به نام «شهروز» از همان سال اول دانشکده به وی اظهار عشق میکند. امّا این عشق با تهدید پدر شهروز و محروم شدن از ارث در صورت ازدواج با کمند، بعد از چهار سال به پایان میرسد. در این میان، سیروس پسرعموی بدذات کمند نیز به وی عشق میورزد که بینتیجه میماند. بعد از مدتی، کمند به دلایلی به تهران رفته، با گذشت زمان به پسردایی خود «طاها» علاقمند میشود. طاها که همچون کمند، از عشق قلبی خود ناکام مانده، اینبار در کنار کمند زندگی جدیدی را همراه با عشق آغاز میکند.