سبد سفارش شما خالی است!

در این کتاب افسانه‌ای قدیمی به قلم >ولما ولیس< نویسنده سرخپوست آمریکایی نگاشته شده است .داستان درباره اراده قوی و راسخ دو پیرزن است که برای زنده ماندن و ادامه زندگی تلاش زیادی می‌کنند .>در سالهای خیلی دور مردمی سخت ک‌وش در مناطق قطبی آلاسکا زندگی می‌کردند که برای تامین غذای مورد نیازشان دائم به این طرف و آن طرف می‌رفتند :تا این که یک سال سرما و یخبندان شدیدی همه جا را فرا گرفت و آنها با قحطی و کمبود غذا روبه رو شدند . در این گروه دو پیرزن هم بودند که با کمک جوان‌های قبیله کارهایشان را انجام می‌دادند .یک روز رئیس قبیله به همه اعلام کرد که با این وضع نمی‌توانند زمستان را بگذرانند و باید هر چه زودتر کوچ کنند و چون نمی‌توانستند افراد مسن را همراه خودشان به این سفر سخت و طولانی ببرند بنابراین طبق رای اکثریت قرار شد که دو پیرزن بیچاره را همان جا در اردوگاه بگذارند ...