چشم عقاب
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر دربارة قلعة الموت و ساکنین آن است. زمانیکه مغولها به آنجا حمله کرده و قصد تصرف آن را دارند. نگارنده از قهرمانی و از خود گذشتگی افراد این قلعه به خصوص جوانان یاد میکند . داستان در زمان هلاکو اتفاق میافتد که عطا ملک جوینی ایرانی، وزیر اوست . در سراسر کتاب شجاعت و دلاوری جوانان دیده میشود؛ جوانانی که نمیخواهند تسلیم شوند، ولی در مقابل آنها افرادی هستندکه مایل به صلح و آشتی هستند و با اینکه جوانان چندین بار موفق به شکست سپاه مغول می شوند، ولی سرانجام چاره ای جز مصالحه با عطا ملک جوینی ندارند و شرط آنان، آزاد کردن اسیران و آسیب ندیدن کتابخانه بزرگ قلعه است، و دیگر اینکه شبانه بدون جلوگیری مغولها، بتوانند قلعه را ترک کنند.