من به گربهها هم فکر میکنم
داستانهای فارسی - قرن 14
داستان رمان پیش رو از زبان دختری به نام سلاله روایت میشود، کسی که پدرش را سالها پیش ازدستداده و با زنی که روزگاری امان پدرش را بریده بود و حالا هم با کارهایش او را عصبی میکند، زندگی میکند. مادرش مدام دنبال مهمانیهای آنچنانی و سرووضع عجیبوغریب است، برعکس او سلاله به هیچ مردی فکر نمیکند. به هیچ مردی جز نوید، پسر خودساختهای که چیز زیادی از مال دنیا ندارد اما با اخلاق نهچندان خوب او کنار میآید و گاهی آنقدر صبور است که سلاله را به هم میریزد. پیشنهاد دوست مادرش برای رفتن به یک مهمانی آنچنانی که شاید بتواند در آنکسی را پیدا کند تا سهمش از خانه را بخرد و او را از زندگی با مادرش نجات بدهد، آنقدر وسوسهانگیز است که سلاله را به فکر فرومیبرد.