شکارچی ستارهها
داستان حاضر، حکایت فردی به نام "بشیر" است که در اردوگاه پناهندگان صحرا زندگی میکند. او به دلیل یک بیماری ریوی، مجبور است بیحرکت در چادر بماند و چون کاری ندارد و رابطهاش با دنیای بیرون قطع شده است، کمکم با دقت به صداهایی که از بیرون چادر میآید گوش میکند و از راه این صداها سعی میکند آنچه را در جهان بیرون رخ میدهد، در تخیلش بپروراند و تصویر کند. شبی با "حمید" پیرمردی مرموز و خارقالعاده، آمیزهای از جنگجو و حکیم، آشنا میشود. پیرمرد از سرگذشت آن قوم و ملت و همینطور ستارههای آسمان با بشیر صحبت میکند. این ملاقات، جهانی فراتر از دیوارههای خیمهاش را به او نشان میدهد...