پسران فریدون
«فریدون» پادشاه «ایران» به بهترین وزیر خود «جندل» دستور داد تا به کشورهای اطراف برود و سه دختر از بزرگان را برای همسری سه پسرش برگزیند. بنابراین جندل به کشور «یمن» رفت. پادشاه آن کشور با نام «سرو» سه دختر داشت که هر سة آنها همانند هم بودند. سرو پسران فریدون را فراخواند و هریک از دخترها کنار یکی از پسران فریدون نشستند. آنگاه سرو از پسران خواست بگویند که کدام یک از دخترها بعد از دیگری به دنیا آمده است. پسران باهوش فریدون طبق گفتة پدر توانستند دخترها را تشخیص دهند و سرو نیز آنان را به همسری پسران فریدون درآورد. سرو حیلهای به کار برد تا دخترانش از پیش وی دور نشوند، اما حیله موثر واقع نشد و همة زوجهای جوانان راهی ایران شدند. در راه فریدون خود را به شکل اژدهایی برای جوانان نمایان کرد و پس از رسیدن پسران به قصر، طبق عکسالعملی که هریک از آنها نسبت به اژدها نشان داده بود برای آنها نامی برگزید و سپس عروسهایش را نام ایرانی نهاد و قلمرواش را میان پسرانش تقسیم کرد. این داستان اقتباسی است از یکی از داستانهای «شاهنامه» که به زبان ساده برای کودکان بازنویسی شده است.