بازی خطرناک
داستانهای فارسی - قرن 14
«لاله» و «صمد»، یکسالی است که یکدیگر را میشناسند. صمد در یک کارگاه مکانیکی کار میکند و گاهی هم در یک ساختمان نیمهکاره کارگری میکند. خانواده لاله با ازدواج آنها مخالف هستند، برای همین آنها تصمیم میگیرند که فرار کنند، اما لحظه آخر لاله پشیمان شده و رابطهاش را با صمد به هم میزند. فردای آن روز، فردی به نام «کامبیز» در آن ساختمان نیمهکاره که صمد کار میکند به قتل میرسد. پلیس مدارک شناسایی لاله را آنجا پیدا میکند و... .