راهنمای مسافران مجانی کهکشان
در دوردست، در نقطهای پرت و ناشناخته در منتهیالیه قدیمی شاخهی مارپیچ کهکشان، خورشید زرد و کوچکی قرار دارد که کسی به آن اعتنا نمیکند. در فاصلهی حدود نود و هشت میلیون مایلی این خورشید سیارهی سبز و آبی کوچک و کماهمیتی در مدارش میگردد که ساکنانش از نسل میموناند و چنان بدوی هستند که هنوز تصور میکنند ساعت دیجیتال ایدهی جالبی است. این سیاره مشکلی دارد ـ یا بهتر بگوییم داشت ـ که از این قرار است: بیشتر کسانی که روی آن زندگی میکردند در اغلب اوقات غمگین بودند. بعد، یک پنجشنبه، حدود دوهزار سال بعد از آن که مردی را به خاطر گفتن این که چقدر خوبی کردن به مردم برای یک بار هم که شده عالی است با میخ به درختی کوبیدند، دختری که به تنهایی در کافهای در ریکمنزورث نشسته بود ناگهان دریافت که چگونه میتوان دنیا را به مکانی خوب و شاد تبدیل کرد. اما متاسفانه قبل از آن که دختر بتواند به یک تلفن دسترسی پیدا کند و آن ایده را به کس دیگری بگوید، فاجعهای هولناک و احمقانه رخ داد و آن ایده برای همیشه گم شد. فاجعهای هولناک که با یک خانه شروع شد و داستان کتاب حاضر گردید. کتابی به نام راهنمای مسافران مجانی کهکشان که مجموعهای علمی ـ تخیلی و طنز است و اولین بار در قالب برنامهای رادیویی در سال 1978 از شبکهی (B. B. C) پخش شد. از این مجموعه یک نمایش، یک سریال تلویزیونی، یک بازی کامپیوتری، سه جلد کتاب کامیک استریپ و یک فیلم سینمایی تاکنون اقتباس شده است. این کتاب به بیش از 30 زبان مختلف ترجمه و چاپ شده و یکی از شاخصترین آثار ادبیات علمی ـ تخیلی به شمار میآید.