دلهرههای خیابان وحید
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی طنزآمیز و اجتماعی است که با بیانی روان نگاشته شده است. این رمان، روزهای نخست جنگ را بیان و حس و حال مردم آبادان را روایت میکند و از مردمی میگوید که میان ماندن و رفتن سرگرداناند. از یکسو جنگ هر روز شدت میگیرد و از طرف دیگر دوست ندارند خانه و زندگی و آسایش خود را رها کنند و به ناکجا بروند. در داستان میخوانیم: «من و «اکبر» اصلاً نفهمیدیم جنگ کی شروع شد. بعد از دو سه روز سر وصدا و کوبیدن تازه امروز فهمیدیم».