راز معبد آفتاب
داستانهای فارسی - قرن 14
«بهزاد» سنگ باغچة خانهاش را میکند. ناگهان محل کنده شدن زمین نشست میکند و تونلی پدیدار میشود. حس کنجکاوی و نیروی مرموزی او را به رفتن به تونل ترغیب میکند. او وارد تونل میشود و بعد از طی راهی، قصری بزرگ و زیبا نمایان میشود. بهزاد با کتیبهای روبهرو میشود. روی آن حک شده: «اینجا آرامگاه «پاروس» ملکة ایران است». پیکر ملکه پاروس نیز در کمال زیبایی زیر کتیبه قرار دارد. بهزاد کتاب کهنی نیز مییابد که در آن قید شده است، برای بیداری ملکه باید جهل روز به همراه اجرای دستورالعملهای کتاب شبزندهداری کند. بهزاد که خود را طلسمشدهای میبیند به اجبار شروع به اجرای دستورالعمل کتاب کهن میکند و با وقایع عجیبی روبهرو میشود.