کوراوغلو و کچل حمزه
((کوراوغلو و کچل حمزه))، حماسهای آذربایجانی است درباره اختلاف و مبارزه میان ارباب و رعیت که صمد بهرنگی آن را به فارسی بازآفرینی و روایت کرده است .کوراوغلو پهلوانی است که علیه ارباب منطقه قیام میکند .آتش قیام را مردی سالخورده، به نام((علی کیشی)) برپای میدارد که به شغل مهتری اسبهای ((محسن خان)) مشغول است .خان روزی بر سر اتفاقی بسیار جزیی دستور میدهد چشمان علی کیشی را در آورند .علی کیشی با دو کره اسب(به نامهای قیرآت و دورآت) که آنها را از طریق اسبان افسانهای دریایی به دست آورده، همراه پسرش روشن(پهلوان کوراوغلوی آینده) از قلمرو خان خارج میشود و پس از عبور از سرزمینهای بسیار، سرانجام در((چنلی بئل)) که کوهستانی است سنگلاخ و صعبالعبور مسکن میگزیند .پس از اتفاقات بسیاری علی کیشی به دستور خان کور میشود، اما سرانجام پهلوان کوراوغلو موفق میشود خان را به چنلی بئل آورده به آخور ببندد و بدین ترتیب انتقام پدرش را بستاند .