باران
داستانهای فارسی - قرن 14
کلارا در 6 مارس چشم به جهان گشود و مادرش برای به دنیا آمدن او، چه سختیهایی که نکشیده بود. پدرش استیو، کلارا را نمیشناخت و از آیسان یعنی مادر کلارا، می خواست که کلارا را به دنیا نیاورد. آیسان نام دکتری که کنارا را به دنیا آورد را روی دخترش گذاشت. کلارا هم دقیقاً مانند آن دکتر، زیبایی روی شد. کلارا مانند پدرش چشمان درشتی داشت. کلارا به دنیا آمد اما در دنیایی که پدرش او را نمیخواست. کلارا باید آنقدر موفق شود که پدرش از اینکه نمیخواست به دنیا بیاید، پشیمان شود و به دخترش افتخار کند.