خرس آقای زامپانو

خرس آقای زامپانو

در یکی از روزهای پاییزی، کامیونی قرمزرنگ و کهنه پس از طی مسیری به روستایی رسید. راننده که "زامپانو" نام داشت از کامیون پیاده شد و خرسی را که پشت کامیون بود به مردم نشان داد و از آن‌ها خواست تا فردا برای دیدن نمایش و هنرنمایی خرس جمع شوند. روزنمایش فرا رسید. زامپانو با شلاقی که در دست داشت خرس دست‌بسته را وادار به هرکاری می‌کرد و مردم گمان می‌کردند که او حتما انسانی قوی است که خرس از حرف او پیروی می‌کند. در این هنگام حشره‌ای وارد صحنه شد، خرس که می‌خواست حشره را شکار کند، مرتب خود را تکان داد، ناگهان طناب کشیده شد و زامپانو به پرواز درآمد. خرس، سرانجام حشره را شکار کرد و چون از بند رها شده بود به طرف جنگل رفت و ناپدید شد. از آن پس گاهی اوقات مردم، زامپانو را در آسمان می‌دیدند که از روی ده رد می‌شد و خرس نیز در وسط جنگل به زندگی خود ادامه داد. مردم غریبه‌ای که به ده می‌آمدند از حال مردی که در آسمان در حال پرواز بود سوال می‌کردند و مردم نیز داستان زامپانو را بازگو می‌کردند که می‌خواست در روستاها سیرک راه بیاندازند.

قیمت چاپ: 250 تومان
نویسنده:

یانوش

مترجم:

نسیم اوحدی

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

833.914

سال چاپ:

1386

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789645873088

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

ترجمه