شبگرد باغ دل
داستانهای فارسی - قرن 14
"شهرزاد" به همراه خانوادهاش در باغی زندگی میکند. در این باغ، عمههای شهرزاد، عموی او و پدربزرگش نیز ساختمانهای مجزایی دارند. رابطه شهرزاد در 13 سالگی طی اتفاقاتی با پسرعمویش ـ رادان ـ صمیمی میشود و پس از آن سه یا چهار سال به کمک او به ساخت ماکتهای مختلف و فروش آنها میپردازد. رفت و آمد او به خانهی عمو، موجب حسادت پسرعمهاش، بردیا، میشود. بردیا بسیار تلاش میکند تا بین او و رادان جدایی بیندازد. او در جشن تولد هفدهسالگی شهرزاد، از او خواستگاری میکند ولی جواب منفی میشنود. شهرزاد در نهایت با رادان ازدواج میکند، ولی رادان بنا به دلایل سیاسی دستگیر شده و چند سال را در زندان میگذراند. در این مدت حوادثی رخ میدهد که باعث بدبینی شهرزاد نسبت به او میشود. دختر عمهی شهرزاد طی نامهای، واقعیت ماجراها را برای شهرزاد توضیح میدهد و از او میخواهد که رادان را ببخشد. در پایان، شهرزاد و رادان زندگی خود را از سر میگیرند.