دایره سبز: قصهای از روزهای تاریک زندگی انسان
در کتاب حاضر، جهل و خرافهپرستی عصر جاهلیت اعراب، از جمله زنده به گور کردن دختران در قالب داستانی کوتاه به تصویر کشیده شده است .در این داستان، پیرمردی پس از مرگ همسر، پسر و عروسش بر آن میشود به همراهی نوهاش((حامد)) از شهر هجرت کند .آنها در بین راه، در کویری خشک، چشمه و سبزهای مییابند که دختر جوانی بر روی سنگی که آب چشمه از زیر آن میجوشید، نشسته است .دخترک سرگذشت خود را چنین نقل میکند :بهرغم ظهور پیامبر اسلام(ص)، پدرم همچنان بر عقاید جاهلیت باقی مانده بود، از همین روی وجود دختر را مایه بدبختی و ننگ خویش میدانست، پس با این باور، مرا به این بیایان آورد تا زنده به گور کند .من در آخرین لحظات از او خواستم تا سر مرا با خاک نپوشاند و بگذارد به تدریج بمیرم .او آخرین خواهش مرا اجابت کرد و سپس در حالی که بدن مرا با خاک پوشانده بود مرا رها کرد .پس از چندی من بیهوش شدم و وقتی به هوش آمدم با شگفتی تمام دریافتم....کتاب با قطعهای شعر نو درباره عصر جاهلیت و ظهور پیامبر اکرم(ص) و هدایت مردم گمراه آن سرزمین به پایان میرسد .