هیولای شب

هیولای شب

شب طوفانی سختی بود، «پگی» سعی می‌کرد بخوابد، صداهای وحشتناکی از بیرون به گوش می‌رسید. صبح روز بعد پگی به دیدن دوستش «خرسی» رفت و از او پرسید: «تو بودی که دیشب به پنجرة اتاق من می‌کوبیدی؟» خرسی جواب داد: «نه، آن موقع من خواب بودم.» شب خرسی کنار پنجره پگی نگهبانی داد تا دوستش بخوابد، اما همین که پگی چشم‌هایش را روی هم گذاشت دوباره از پشت پنجره صدایی آمد. پگی فریاد زد: «این هیولاست!» خرسی در حالی که سعی می‌کرد نخندد پرده را کنار زد و گفت: «هیولای تو فقط یک شاخة درخت است که باد آن را به پنجره می‌کوبد» پگی خجالت‌زده شد و دریافت که هیولای جنگل وجود ندارد. خرسی رفت و پگی نفس راحتی کشید و به خواب رفت.

قیمت چاپ: 650 تومان
ناشر:

کتاب نیلی

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

813

سال چاپ:

1387

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

جیبی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789647458009

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

ترجمه