دخترک گلفروش
افسانههای عامه
در دهکدهای پشت کوههای آلپ، دختر زیبایی با مادربزرگ مهربانش زندگی میکرد. مادربزرگ پیر و ناتوان بود و دختر برای خرج زندگی او دشتهای سرسبز دهکده گلهای رنگارنگ میچید و برای فروش به شهر میبرد. به همین دلیل، او در دهکده به دخترک گلفروش معروفت شده بود. پیرمرد مهربانی با ریشهای بلند و پرپشت، کمی بالاتر از کلبة مادربزرگ زندگی میکرد. همه او را عمو پشمالو صدا میزدند. عمو پشمالو هیزمشکن بود و وقتی که برای فروش هیزم به شهر میرفت، دخترک گلفروش همراه او میرفت. یک روز دختر مجبور بود تنها به شهر برود. در بین راه، جنگل زیبایی قرار داشت. دخترک وارد جنگل شد و بچه آهویی را که در تلة شکارچیان گیر کرده بود، نجات داد. مادر بچه آهو رسید و هر دو نگاه تشکرآمیزی به دختر کردند و با عجله از آنجا دور شدند. زمانی که دخترک مجبور بود گل سرخ را برای مداوای مادربزرگ از کوه آلپ و آن سوی دره پیدا کند، آهوان به کمک دخترک شتافتند. این کتاب با موضوع افسانههای عامه، همراه با تصاویر برای دو گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش در آمده است.