اولین مشت
داستانهای کودکان و نوجوانان / ایران - تاریخ - انقلاب اسلامی، 1357 - داستان
کتاب حاضر، جلد سوم از مجموعه «روزهای انقلاب» و روایت داستانی از تصویب و لغو قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی است که با زبانی ساده و روان برای نوجوانان نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «بچهتر که بودم. مامان «ملیحه» صدایش میکردم. این اسم را پدرم صدا میزد. از همان موقعی که توانسته بودم حرف بزنم، اینجوری صدایش میکردم، اما آن روزها که 16 سالم بود، بعضی وقتها هم مادر صدایش میکردند. کلاغی بیحال روی درخت تبریزی بلند توی حیاط نشسته بود و هرازگاهی قارقار میکرد».