سبد سفارش شما خالی است!

کتاب حاضر، داستانی از خاطرات یک جانباز از جنگ ایران و عراق است. تمام این خاطرات حقیقت دارد و آن گوشه‌ای از ظلم دشمنان این مرزوبوم به ویژه سردمداران و کسانی که باعث این جنگ تحمیلی بر ملت مظلوم ایران شدند. مؤلف سعی کرده است وقایع‌نگار واقع‌گرایی باشد. تمام این خاطرات و نوشته‌ها احساسات لحظه‌لحظه آن دوره با شور و حال یک جوان بیست‌ساله و سرباز جانباز است. در بخشی از داستان می‌خوانیم: «زمان کمی از ظهر گذشته بود. آفتاب جنوب خوزستان در نیم روز زمستان باز هم سوزنده بود، اما نه به آن داغی و سوزندگی که در تابستان دیده می‌شد بلکه آفتابی دل‌چسب که آدمی را به نشاط وامی‌دارد. سرباز در افکار خود غوطه‌ور بود که صدای گروهبانی او را از حالت رؤیا درآورد».