خلاصه رمانهای بزرگ جهان: دن‌کیشوت

خلاصه رمانهای بزرگ جهان: دن‌کیشوت

داستان از یکی از روستاهای ولایت مانش شروع می‌شود. در این ولایت اصیل‌زاده‌ای به نام کیخانو زندگی می‌کرد و زندگی او بسیار ساده بود. نیزه و سپرش به دیوار خانه آویخته بود و اسب لاغری داشت. سنش به پنجاه می‌رسید. نوکری هم داشت که رسیدگی به امورات منزل، باغ و اصطبل را برعهده داشت. علاوه بر این برادرزاده‌اش به نام «ایزابل» با او زندگی می‌کرد. و کیخانو علاقة زیادی به شکار داشت. او در زمان بیکاری کتاب‌هایی دربارة قهرمانان می‌خواند بعد از مدتی او چنان شیفتة کتاب خواندن شد که قسمتی از زمین‌های خود را فروخت و کتابخانه‌اش را پر از کتاب کرد. کیخانو با خواندن کتاب‌ها، خود را در قالب شخصیت‌ها و قهرمانان داستان قرار می‌داد. او تصمیم گرفت از این قهرمانان سرمشق بگیرد و برای خیر و صلاح بشر اقدام کند. بنابراین شروع به تهیه و تدارک وسایل سفر کرد، شمشیرش را برداشت و اسم دن کیشوت را برای خود مناسب دید. برای اسبش اسم روسینانته را برگزید و در ذهنش، دختر روستایی هم‌ولایتی‌اش را به نامزدی خود انتخاب کرد و برای او هم اسم «دولسینئا» برگزید و سفر خود را آغاز کرد.

قیمت چاپ: 0 تومان
نویسنده:

میگوئل سروانتس

ناشر:

همشهری

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1388

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

40

قطع کتاب:

جیبی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789642410934

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

ترجمه