ضیافت به صرف گلوله
داستانهای فارسی - قرن 14
گیر افتادی سرهنگ. چه شب نشینی باشکوهی. اصلاً فکرش را نمیکردی، سرگرد فرحان؟ تو را از کجا میشناخته؟ چرا دعوت کرده اینجا؟ برادرش میگفت دسته یکی دیگر هم هست این دعوتنامهها دیده. آن یکی که بوده؟ با این حساب این مهمانی شبانه برای چند نفر تدارک دیدهشده؟ اما چرا او را ناکار کردهاند؟ چه نیتی پشت این گلوله خوابیده؟