شمشاد
روای داستان مرد تحصیل کرده ای است که پس از مدت ها یکی از دوستانش را در خیابان می بیند و مطلع می گردد که او اکنون نویسنده ای است که قرار است در همان هفته نمایش نامه ای از او اجرا شود. راوی برای دیدن نمایش نامه به سالن تئاتر می رود، مضمون نمایش نامه عشق شورانگیز پسر پادشاه به دختری از طبقه رعیت است. در پایان نمایش نامه یکی از جوانان حاضر در سالن با صدای فریادی از هوش می رود و نمایش نیمه کاره باقی می ماند و.....