غافلگیری پیشبینی شده
پس از زلزلهی شدیدی که باعث ویرانی تهران میشود، "فوژان" به همراه دوستش، آزاده، و دو تن از همسایگان ـ مسعود و شهین ـ به سمت اصفهان حرکت میکند. در بین راه دختربچهای به نام "آذین" به آنها میپیوندد. گروه کوچک آنها با ساعتها پیادهروی و سپس با وانتی کرایهای خود را به اصفهان میرسانند. هریک از آنها در خانهی دوست یا آشنایی مستقر میشود، ولی هفتهای یک بار دور هم جمع شده و دربارهی یافتن کار و خانه مشورت میکنند. تنها چیزی که فوژان از پدرش دارد نامهی الکترونیکی او است که در آن فوژان خواسته برای یافتن و آوردن کیفی به خانه بازگردد. او تاکید دارد که کیف حاوی اسناد مهمی است، فوژان طی ماجراهایی کیف را مییابد ولی روز بعد، مسعود به همراه کیف ناپدید میشود. فوژان با همکاری شهین و نیز هیراد ـ رئیس بخش کارخانهای که فوژان در آن کار میکند ـ درصدد یافتن مسعود هستند تا علت گم شدن اسناد را دریابند.