پسرک لبو فروش و سرگذشت دانه برف، پیرزن و جوجه طلاییاش، دوگربه روی دیوار، سرگذشت دومرول دیوانهسر
پنجمین شماره از مجموعهی مصور حاضر، متشکل از پنج قصه است با نامهای "پسرک لبوفروش"، "سرگذشت دانهی برف"، "پیرزن و جوجهی طلاییاش"، "دو گربه روی دیوار"، "سرگذشت دو مرول دیوانه سر". برای نمونه، در داستان دوم، دانه برفی، سرگذشت خود را برای راوی بازگو میکند. او میگوید: "وقتی به زمین نزدیک شدم، دیدم بچهای دارد سگی را کتک میزند و سگ، زوزه میکشد. دیدم اگر همین جوری بروم، یک راست خواهم افتاد روی سر چنین بچهای، از باد خواهش کردم که مرا نجات دهد و جای دیگری ببرد. باد خواهشم را قبول کرده مرا برداشت و آورد این جا، وقتی دیدم تو دستت را زیر من گرفتی، ازت خوشم آمد". در همین لحظه، صدای دانهی برف قطع شده، راوی میبیند برف در دستانش، آب شده است.