مامان بزی و هفت بزغاله
داستانهای فرانسه - ادبیات کودکان و نوجوانان
در جنگلی زیبا و سرسبز مامانبزی با هفت بزغالهاش در خانهای کوچک زندگی میکرد. یک روز او تصمیم گرفت برای تهیۀ غذا از خانه بیرون برود، ولی قبل از رفتن، به بزغالهها گفت که در این نزدیکیها یک گرگ بدجنس و خطرناک زندگی میکند، یادتان باشد که در را برایش باز نکنید. بزغالهها قول دادند که حرف مادرشان را گوش کنند و بازیگوشی نکنند، اما در غیاب مامانبزی گرگ بدجنس توانست با حلیه و نیرنگ شش تا از بزغالهها را بخورد. وقتی مامانبزی برگشت و توسط هفتمین بزغاله از ماجرا مطلع شد، برای نجات بزغالهها، که هنوز در شکم گرگ زنده بودند، اقدام کرد و با هوشیاری توانست آنها را نجات داده و گرگ بدجنس را به سزای عملش برساند.