طوطی و بازرگان: حکایتی از مثنوی مولوی
شعر فارسی - قرن 7ق.
بازرگانی، طوطی زیبایی داشت و برای تجارت میخواست به هندوستان سفر کند. بازرگان بخشنده بود و از هر غلام و کنیز خود خواست که هرچه میخواهند، بگویند تا برای آنها بیاورد. او از طوطی نیز خواست که خواستة خود را بگوید. طوطی به بازرگان گفت که به دوستان خود در هندوستان سلام برساند و طوطیان آزاد در گلستان را از حبس بودن او مطلع کند. بازرگان به هندوستان رفت و پیغام طوطی را به آنها رساند. یکی از طوطیان با شنیدن شرح حال طوطی محبوس از حال رفت. بازرگان برگشت و ماجرا را برای طوطی خود تعریف کرد. طوطی ماجرا را شنید و آن را اجرا کرد و رهایی یافت. این کتاب حکایتی از مثنوی معنوی مولانا جلالالدین با نسخههایی از عطار و خاقانی است که همراه با تصاویر به صورت شعر برای دو گروه سنی «د» و «هـ » به نگارش درآمده است.