سمفونی اندوه ماه
داستانهای فارسی - قرن 14
غروب، روز بعد را همراه با کرانههای آسمان شب به آتش کشید و مسافرت خورشید را به شب در آن کرانهها به آب دریا هم نشان داد و ماهیت اتفاق تولد خورشید را که در بوسهای آتشین سر زده بود، به همه مردم شهر فاش کرد؛ اما باز کسی باور نمیکرد راز تولد خورشید را. حتی در سرخی مانده بر لبان ماه و حتی در گداختههایی که در تن در هر ترانه مشاهده میشد. در آخرین شعلهای که خورشید از تنش میکند و به غروب میداد تا روشنی بماند، اما باز کسی باور نمیکرد؛ حتی در سرخی تن غروب که گاهی به شعله آتش هم متمایل میشد.