تنها صاحب قلبم
داستانهای فارسی - قرن 14
«کتی» دختر جوانی است که در شهری بزرگ و دورافتاده زندگی میکند. او دختر بلندپروازی است که میخواهد به آرزوهایش برسد. او همیشه میخواسته هنرپیشه شود و با مردی که دوست دارد ازدواج کند، امّا پدر و مادرش او را نامزد پسرعمویش «مایک» میدانند. کتی از وقتی عکس «جان» را در روزنامه دید که برای انتخاب همسر آگهی داده بود، عاشق وی شد و بدون اینکه عکسی برای وی ارسال کند از طریق نامه با همدیگر ارتباط برقرار کردند. در شب خواستگاری مایک، کتی با مخالفت خود خشم پدر را برمیانگیزد و بعد از کتکخوردن با چمدانی راهی شهر مرد رویاهایش، جان میشود، امّا تا رسیدن به آرزویش حوادث و ناهمواریهایی سر راه وی قرار میگیرد.