سالها
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
رمان حاضر سرگذشت خانوادهای است که اعضای آن هریک تحت شرایط خاصی روزگار میگذرانند. ((سرهنگ ایبل پارگتیر)) همراه خانوادهاش در لندن زندگی میکند .او دارای چهار دختر و دو پسر است. همسر سرهنگ ((پارگیو)) بیمار است و امیدی به بهبودش نیست و ((ایبل)) دلباخته زنی است به نام ((میرا)) .او زنی است فقیر که در یک خانه اجارهای زندگی میکند .((الینر)) دختر بزرگ خانواده پارگیتر، مسئولیت رسیدگی به بچهها را بر عهده دارد. مردی به نام ((ویلیام)) خواهان ازدواج با الینر است، اما او ترجیح میدهد تا پایان عمر مجرد بماند .سرهنگ ایبل پس از مرگ همسرش تصمیم میگیرد که ماجرای معشوقهاش را به فرزندانش بگوید، ولی هربار بنا به دلایلی منصرف میشود .مارتین دومین پسر خانواده تنها کسی است که پس از مرگ پدرش ـ سرهنگ ایبل ـ به اسرار زندگی او پی میبرد. سرانجام الینر پس از مرگ پدر، خانه را میفروشد و سهم هریک را به آنان واگذار میکند .آنان پس از گذشت سالها در منزل الینر گردهم آمده و در کنار همسران خود خاطرات دوران کودکی را تجدید میکنند.