داستانهای من و آقاجان
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14 / شعر فارسی - قرن 14
آقاجان مرد مهربان و با وجدانی بود. سعی میکرد پیش پیش کسی را قضاوت نکند؛ اما از آنجایی که همیشه شاهد دعواهای پسر مشتی بود و خوب میشناختش، متأسفانه این بار مرتکب پیش داوری شد. گفت: وجدان تنها دادگاه درونی آدمها است که به عدالت حکم می کنه نه به قانون. وجدان به عدل و انصاف حکم می کنه و حتی بعد محکومیت هم به مهربانی و شفقت با فرد برخورد میکند. قانون وقتی به مرحله مجازات می رسه همه تنبیه داره، ولی وجدان وقتی به این مرحله می رسه، جنبه آموزش داره. پس اگه کسی بر اساس وجدانش عمل کنه میشه بگیم بر اساس انسانیت زندگی کرده و همیشه درونش آرومه اما قانون همیشه چنین آرامشی رو به ما نمی ده...