نمیخواهم زنده بمانم
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه میکند. در داستان میخوانیم: «اوایل پاییز سال 65 بود که نگاهی به ساعت مچیام انداختم، هنوز پنج دقیقه به پایان زنگ زیستشناسی باقیمانده بود. در اثر لرزش پاهایم که ناشی از یک حس عصبی بود، میز نیمکتم، مرتب تکان تکان میخورد. «فریبا» به خاطر این عمل از سر اعتراض با آرنج محکم به پهلویم کوبید».