سنگ سیاه کوچولو
داستانهای تخیلی / سنگها - داستان
کتاب مصور حاضر، داستانی تخیلی است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در این داستان سنگ سیاه کوچولو در کنار یک رودخانه زندگی میکند. او هر روز ساعتها با دوستش تختهسنگ پیر حرف میزد. تختهسنگ پیر به او گفته بود که سرنوشت سنگها این است که آرزویی نداشته باشند و باید به زندگی تکراری عادت کنند. اما سنگ سیاه کوچولو از این زندگی خستهکننده خوشش نمیآمد، او نمیخواست تمام عمرش را در کنار رودخانه بگذارند.