یادداشتهای یک اسب (داستان رستم و سهراب)
داستان، روایت دیگری است از نبرد "رستم و سهراب "که این بار اصل قصه از زبان "رخش "به نثر بیان میشود .در این داستان، سهراب میخواهد سرزمین ایران و توران را فراچنگ آورد تا آن را به مادرش ـ تهمینه ـ واگذارد .بدین ترتیب، رویارویی سهراب و رستم ناگزیر اتفاق میافتد .اما این بار رستم و سهراب یک دیگر را میشناسند و آگاهانه با هم نبرد میکنند .پایان داستان چنین است : رستم محبت را فدای مصلحت میکند .