سوار بر خورشید: گلچینی از قصههای قومی و داستانهایی از ملل متحد: آفریقا
افسانهها و قصهها
در داستان «چگونه کمر پاکایانای عنکبوت باریک شد» میخوانیم: در روزگاران قدیم، در دو دهکده به نامهای کموجاو و موموجاو هرساله، به طور همزمان جشنوارههای بزرگی برپا میکردند و دو دهکده رقابت شدیدی در بهتر برگزار شدن جشن داشتند. پاکایانای عنکبوت به پرخوری معروف بود، و تصمیم گرفت تا در هر دو میهمانی غذا بخورد تا به اندازة کافی سیر شود. او دو مرد را استخدام کرد تا به او کمک کنند؛ به اندازة کافی نیز، طناب برای کشیدن از کموجاو به موموجاو خرید و آن را به دو قسمت برید. او یکی از طنابها را بدور کمرش گره زد و انتهای آن را به یک مرد داد تا به کموجاو برود. طناب دیگر را هم به دور کمرش گره زد و آن را به مرد دیگر داد و او را به موموجاو فرستاد. بنابراین آنها با کشیدن طناب او را از فرا رسیدن مراسم غذاخوری باخبر میکردند. و به این طریق پاکایانا میدانست که در کدام دهکده غذا خوردن اول آغاز میشود. او میتوانست اول آنجا برود و بعد برای غذا خوردن دوباره به دهکده دیگر برود، نقشه اجرا شد. اما مراسم غذاخوری، به طور همزمان شروع شد و مردها شروع به کشیدن طناب کردند. مراسم تمام شد و دو مرد، نزد پاکایانا رفتند و او را در حالیکه ناله میکرد و دور کمرش براثر کشیدگی باریک شده بود و بدنش در نیمة بالا و پائین متورم شده بود، پیدا کردند. کتاب حاضر جلد چهارم از مجموعة «سوار بر خورشید» گلچینی از قصههای قومی و داستانهایی از ملل متحد است و به قصههای آفریقا اختصاص دارد. عنوانهای داستانها عبارتاند از: آتش روی کوه، پرندة روح، و چهگونه کمر پاکایانای عنکبوت باریک شد.