بهار خاکستری
بهروز، در یک خانوادة شیرازی به دنیا میآید. وقتی به سن 14سالگی میرسد، پی میبرد که فردی دوجنسه است. او موضوع را مانند رازی پنهان میکند. سالها بعد او برای تامین مخارج بیمارستان مادر و پدر به کارهای ناشایست میپردازد. بعد از مرگ پدر، بهروز برایتامین معاش به نگهداری پیرمردی میپردازد. بعد از مرگ پیرمرد، او به یکی از اقوام پیرمرد در تهران به نام هوشنگ معرفی میشود. بهروز به تهران میآید و بعد از مدتی متوجه میشود که میتواند با عمل جراحی مشکل خود را حل کند. او به کمک هستی، دخترخالة مرد به پزشک قانونی مراجعه میکند و در زمانی که مشغول انجام آزمایشات است، از جانب دوستان هوشنگ پیشنهاد نامشروعی به او داده میشود و هوشنگ عصبانی از این موضوع به شیراز برمیگردد و در ادامه ماجراهای دیگری اتفاق میافتد.