نقشهی اسرارآمیز
افسانههای عامه / داستانهای آموزنده / شعر فارسی
«صفا» از مال دنیا جز یک خانة کاهگلی چیزی نداشت. به همین خاطر هیچکس به او زن نمیداد. یک شب او در خواب، آدرس گنجنامهای را از پیرمردی گرفت. فردای آن شب رفت و گنجنامه را پیدا کرد. او گنجنامه را به سرعت خواند و به دستوراتش عمل کرد. چند روز گذشت، اما خبری از گنج نشد. صفا ناامید شد. یک شب دوباره خواب پیرمرد را دید. پیرمرد به او تاکید کرد تا گنجنامه را با حوصله و بدون عجله بخواند و دوباره تلاش کند. صفا این کار را کرد و توانست کوزهای پر از سکه پیدا کند. او کار و کاسبی خوبی راه انداخت و با دختری زیبا و نجیب ازدواج کرد. این داستان آموزنده از مجموعه قصههای مثنوی، برای کودکان دو گروه سنی «ب» و «ج» تهیه شده است.