قصه هیولاها
افسانههای جدید / داستانهای تخیلی / بازیهای ویدئویی
در این داستان، هیولاها به اتاق بچهها وارد میشوند و بچهها وحشتزده جیغ میکشند و با انرژی تولید شده از این جیغها شهر هیولاها اداره میشود .این در حالی است که هیچ بچهای نباید به شهر هیولاها برود . ولی یک روز دختر بچهای به اشتباه وارد شهر هیولاها میشود" .جیمز پی سالیوان "بزرگترین و قویترین هیولای شهر تصمیم میگیرد جان دختر را در شهر هیولاها حفظ کند و به خانهاش برگرداند .دخترک در شهر هیولاها حوادثی میآفریند اما سرانجام به خانهاش برگردانده میشود . در پایان ماجرا، مشخص میشود ک خنده بیشتر از جیغ انرژی تولید میکند ;از همین رو، هیولاها سعی میکنند بچهها را بیشتر بخندانند . این داستان کوتاه برای گروه سنی "ب "ترجمه شده و در صفحات مصور و رنگی به چاپ رسیده است .