قرن
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
"مرسی"، دختر دوزادهسالهای که قادر به دیدن ارواح است، روزی در یخ زیر برکه روح دختر جوانی را میبیند که سعی دارد به او مطالبی را بگوید. پدر مرسی با شنیدن این مطلب، به سختی آشفته شده و به معلم و خدمتکار بچهها دستور میدهد با دقت تمام از آنها مراقبت کنند. با وجود این مرسی بار دیگر به اطراف برکه رفته و این بار با جوانی به نام "کلادیوس" ملاقات میکند. در نتیجهی این ملاقات و صحبتها، برای دخترک نوجوان سوالهای زیادی مطرح میشود. از قبیل این که چرا هیچچیز از مادرم به یاد ندارم؟ چرا اینجا همیشه زمستان است؟ چرا ما هیچوقت روز را نمیبینیم و... او تمام این "چراها" را با خواهرش درمیان گذاشته و آن دو تصمیم میگیرند پاسخ را از پدر بخواهند. مطرح کردن این سوالها برای پدر، پریشانی و آشفتگی شدید وی را در پی دارد. مرسی که دارای قدرتهای خارقالعادهی بسیاری است از طریق "کلادیوس" با یک راه مخفی در خانه آشنا شده و از آن طریق به گذشته سفر میکند تا دریابد چه اتفاقی برای خود و خانوادهاش افتاده و دلیل این همه روزهای مثل هم و تکراری در زندگیاش چیست. او در زمان گذشته مانند روحی است که کسی متوجه وجودش نمیشود. بنابراین در این گذشتهی روشن از نور خورشید گرم، آزادانه به هر سو میرود و متوجه بسیاری از حقایق میشود. او درمییابد عضو فامیل بزرگی است که همگی به نوعی "نامیرا" محسوب میشوند. در واقع این فامیل تنها بر اثر حادثهای مانند پرت شدن از کوه، تصادف، یا شلیک گلوله میمیرند و در غیر این صورت میتوانند قرنها زندگی کنند. مرسی متوجه میشود که عمویش "کلادیوس" به دختری خارج از فامیل دل بسته و چون تصمیم دارد به وسیلهی جادو روح او را تسخیر کرده و تا ابد با خویش داشته باشد، دختر جوان از وحشت خودکشی میکند. در درگیری که پس ازمرگ دختر بین پدر او و کلادیوس پیش میآید، مادر مرسی به طور اتفاقی مورد اصابت گلوله قرار گرفته و میمیرد. پس از این ماجرا، پدر مرسی که به سختی عاشق همسرش بوده از وحشت روبهرویی با حقایق و واقعیت از دست دادن بانوی مهربانش خانه و بچهها را جادو کرده و آنها را در یک روز ثابت نگاه داشته و به این وسیله روح همسرش را با خود و همراه خویش نگاه میدارد. مرسی با راهنمایی روح مادر که دوست دارد آزاد شود و به راه خویش رود، پایان خوشی برای این ماجرا مینویسد و به این وسیله همهچیز به حال عادی بازگشته و خورشید بار دیگر طلوع میکند. اکنون که صدسال از ماجرای فوت مادر گذشته، دخترها باید یاد بگیرند که با آنچه در حال حاضر وجود دارد آمیخته شده و زندگی را از سر بگیرند.