تارکان پسر چابکسوار
داستانهای اجتماعی
کتاب مصور حاضر داستانی تخیلی از مجموعه «ما گلهای خندانیم» است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در این داستان پسری به نام «تارکان» برای اولین بار میخواست در مسابقات اسبدوانی شرکت کند و با چابکسواران هم سن و سالش مسابقه بدهد. او افسار اسبش «اترک» را گرفته بود و منتظر پدرش بود تا با هم تمرین کنند. اسبش داشت علف میخورد. قرار بود، خواهر «تارکان»، «آیلار» بهزودی به خانه بخت برود و پدر و مادرش برای تهیه جهیزیه نیاز به کمک داشتند.