محمد کوچولو و بام خانه
داستانهای اجتماعی / داستانهای آموزنده
«محمد» پسر باهوش و مهربانی بود که با خانوادهاش در روستای «بنچله» زندگی میکرد. چندسالی از مدرسه رفتن محمد گذشته بود که یک روز پدر و مادر و خواهرش او را تنها گذاشتند و برای خرید به شهر رفتند. آن روز وقتی محمد از مدرسه به خانه آمد برف شدیدی شروع به باریدن کرد و چیزی نگذشته بود که تمام روستا سفیدپوش شد، اما سقف خانه چکه میکرد. محمد با دیدن چکههای سقف لباس گرم پوشید و به تنهایی به پشتبام رفت و همهجا را پارو کرد، وقتی خانوادة محمد از شهر برگشتند، دیدند که او بیحال کنار بخاری افتاده و خوابش برده است. آنها او را نزد پزشک بردند و فهمیدند سرمای سختی خورده و باید یک هفته در خانه بماند. در آن هفته مدیر مدرسه و بعضی از همکلاسیها به دیدن محمد آمدند و از او به خاطر شهامت و زحماتش قدردانی کردند. این داستان آموزنده برای کودکان گروه سنی «ب» و «ج» تهیه شده است.