من آخرین کرد هستم
نسلکشی - عراق - کردستان / نبرد انفال، عراق، 1986 - 1989م. / حلبچه (عراق) - تاریخ - بمباران، 1988م. / جنگ ایران و عراق، 1359 - 1367 - فجایع - عراق
عقل و هوشم را از دست داده بودم؛ غروب، مرگ اکرم و طلوع صبح هم مرگ مادر شوهرم. دو جنازه روی دست خودم و بچههایم افتاده بودند. بازگو کردن این ماجرا اکنون آسان است. باید خیلی صبور باشی تا بتوانی تحمل کنی! چقدر سخت است پس از خانه خراب شدن و آوارگی در زندان، شوهر و مادرشوهرش فوت کنند. از همه دردناک تر اینکه دفن نشوند و مزاری نداشته باشند. اکنون من بر سر جسد شوهر و مادر شوهرم نشستهام که ساعتی دیگر غذای سگهای سیاه میشود. چه کسی میتواند چنین دردی را تحمل کند؟