ندای دل
داستان سرگذشت پسری به نام«فرهاد» است که در کنار تنها برادر و دو خواهرش روزگار خوشی را سپری می کند. او به درخواست درش سعی دارد در رشته ی مهندسی تحصیل کند اما با شکست در کنکور، عازم خدمت سربازی می شود. پسر بزرگ خانواده«فرزاد» پس از فارق التحصیل از دانشگاه به عنوان راننده ی لوکوموتیو مشغول به کار می شود. با ازدواج«فرزاد» و دختر عمویش«نگار» و تولد فرزندشان خوشبختی خانواده کامل می گردد. تا این که در زمان جنگ«فرزاد» مأمور می شود نیروهای رزمنده را به جبهه برساند. اما قطار مورد اصابت بمباران هوایی قرار گفته و «فرزاد» کشته می شود. با گذشت یکسال از این حادثه ی تلخ، به تقاضای پدر«فرهاد» و«نگار» ازدواج می کنند ولی زندگی بی عشق و سرد آنها سرانجام به جدایی منتهی می شود. در این میان تماس های یک زن ناشناس و دلبستگی«فرهاد» به او، سرنوشتی تازه را برایش رقم می زند.