من فقط یک خاطره دارم ...
«مونا» در دوران ابتدایی شاگرد اول کلاس بود. او در یکی از این سالها معلمی داشت که با دانشآموزان ضعیف، بسیار بد برخورد میکرد. روزی معلم با پرسش از درسی که همان روز تدریس کرده بود، عدة زیادی از دانشآموزان را جلوی کلاس نگاه داشت و خطاب به مونا گفت که برود و خانم مدیر را صدا کند. اما مونا از انجام این کار امتناع کرد و ترجیح داد به جای این کار، خود نیز به صف دیگر دانشآموزان بپیوندد. مونا با ذکر این خاطره میگوید: چیزی که برای من هرگز فراموش نمیشود، نگاه قدرشناسانة بچهها بود. مجموعة حاضر به شیوة خاطرهنویسی در چهار فصل تدوین شده است: فصل اول شامل خاطراتی است که معلمان و مربیان با یادآوری سالهای تدریس و مسئولیتهای اداری خود در مدرسه نقل کردهاند. فصل دوم به خاطرات مادران و پدران از فرزندان خود اختصاص یافته است. در فصل سوم خاطراتی از دوران مدرسه به نقل از تنی چند از دانشآموزان فراهم آمده و فصل چهارم با عنوان «رنگینکمان» نیز خاطراتی متنوع را در خود جای داده است.