فرار کن، خرگوش
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
«هری آنگستروم» ملقب به خرگوش، موجود همیشه فراری و گریزان، از مفهوم واقعگرایانة عشق در کانون خانوادهاش و در اجتماع، دلزده و سرخورده میشود. او مثل «پرومته اوس» اساطیر یونان سر به شورش برمیدارد. اما شورش بیپشتوانة او فرجامی چون فرجام سیزیف دارد. هری شورش میکند و شکست میخورد و میگریزد. اما در پایان راه به بلوغ میرسد، یعنی تسلیم میشود. اما تسلیم نه به معنای حقیرانة آن، بلکه به معنای ترک عصیان و جستوجوی ارزشهایی دیگرگونه که بتوان با تکیه بر آنها برای واژههایی چون، عشق، ایثار، ارزش، و زندگی مفاهیمی دیگرگونه کشف کرد. نویسنده، در رمان چهارگانة خرگوش، به مضمون رنج کشیدن و تنها ماندن شخصیت اصلی داستانش در برابر ارزشهای دروغین زندگی عامه میپردازد.