خداباوری در شعر فروغ
در سیری بر آثار فروغ، همچنان من فروغ کمرنگتر میشود، تا جایی که در کارهایش هیچ خبری از من و تن نیست و هرچه هست معشوق است؛ معشوق در جلوههای گوناگون و نمودهای رنگارنگ. ابتدا انسان و هرچه انسانی است و آنگاه خدا و آنچه خدایی است. وی هنگام مواجهه با آثار خلقت هیچ ابایی از این که آن را منتسب به خالق بداند ندارد و در این لحظه به کمترین حد سپاس که همان ابراز حیرت و شگفتی در برابر آفریدههاست میپردازد. به درستی که رابطۀ فروغ با خدا، رابطهای صریح و صیقلخورده است و چون این رابطه برانگیخته از حضور دایم عشق در وجود اوست، شعرش آیینهای است که در آن حس تکاملطلبیها و خداجوییهای وی همچنان متبلور میشود. کتاب حاضر به بررسی موضوع "خداباوری در شعر فروغ" به همراه تعریف فروغ از شعر، گزینۀ اشعار وی به ترتیب سالهای سرایش؛ کتابشناسی آثار وی، آثار نوشتاری به جا مانده از فروغ، و عناوین کتابهای منتشره دربارۀ فروغ، اختصاص یافته است.