فرمانروای تاریکی
داستانهای حماسی / فردوسی، ابوالقاسم، 329؟ - 416ق. شاهنامه - اقتباسها
ضحاک ماردوش، که فریب ابلیس را خورده بود، در سالهای فرمانروایی خود در ایران ظلم و ستم فراوانی به مردم کرد. او هرشب مغز دو انسان را به مارها میخوراند تا این که دوجوان به نام «ارمایل» و «کرمایل» خود را به عنوان آشپز معرفی کردند و هرشب به جای مغز یکی از آدمها، مغز گوسفند را به ضحاک خوراندند و مرد نجات یافته را با گوسفندانی به صحرای دور فرستادند تا زندگی کند. بدینترتیب آنها توانستند دویست مرد را نجات دهند. ضحاک ماردوش بعد از سالها ستمکاری و غارت و کشتن مردم بیگناه یک شب خواب عجیبی دید، تعبیر خواب توسط خوابگزاران و ستارهشناسان او را به وحشت انداخت و بهانهای برای ستمگریهای جدید به دست او داد. کتاب مصور حاضر که برگرفته از شاهنامة فردوسی است برای کودکان گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.