سبد سفارش شما خالی است!

مادر مادربزرگ بچه‌های من، لورا، زنی 95 ساله است که در خانة سالمندان زندگی می‌کند. او کارهای زیادی طی عمر طولانی خود انجام داده است، از جمله بزرگ کردن سه فرزند، وی بسیار نحیف و ضعیف است و خود را نه تنها موجود زنده نمی‌داند، بلکه مرگ خود را نزدیک نیز حس می‌کند. من و دخترانم یک روز به دیدن او رفتیم و پس از آن چند دقیقه‌ای نیاز به قدم زدن در پارک داشتیم. همین دیدار باعث شد تا سوالاتی در خصوص زندگی پس از مرگ و وجود و اثبات روح در بدن، ذهن فرزندانم را مشغول کند. نگارنده در کتاب حاضر با آوردن پاسخ این سوالات در خلال این داستان سعی کرده ذهن انسان‌ها را از آشفتگی و درگیری آسوده سازد. پاره‌ای از عناوین مطالب کتاب عبارت‌اند از: روح کودک؛ روح رشد می‌کند؛ کیفیات روحی؛ انسان جدید؛ بازگرداندن روح؛ کودک تصویر خداوند است؛ حقایقی دربارة تنهایی؛ و حرکت فراسوی فردگرایی.